آیا جمهوری اسلامی برای کمک به حزب الله علیه اسرائیل نیرو می فرستد؟
رژیم ایران این را انجام نمیدهد، به این دلیل که آسیبهای ناشی از چنین اقدامی بیشتر از منافع احتمالی آن است
آیا جمهوری اسلامی برای کمک به حزب الله علیه اسرائیل نیرو می فرستد؟
در گفتمان رسانهای جمهوری اسلامی از زمان ترور نصرالله، ابتکاراتی از جناحهای مختلف ظاهر شد که خواستار استقرار نیروهایی برای حمایت از نبرد حزبالله علیه اسرائیل شدند.
به نظر می رسد که رژیم ایران از ابتکارات اعزام نیرو به لبنان جلوگیری می کند، احتمالاً به این دلیل که تشخیص می دهد که آسیب چنین اقدامی بیشتر از منافع احتمالی آن است.
اما این سوال همچنان باقی است: آیا جمهوری اسلامی برای جنگ با اسرائیل نیرو به لبنان خواهد فرستاد؟
ارتباط عقیدتی و عاطفی با نصرالله
از زمان ترور حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان، به همراه عباس نیلفروشان، فرمانده سپاه قدس لبنان، در ۲۷ سپتامبر، ابتکاراتی در داخل رژیم ایران و حامیان آن ظاهر شد و از جمهوری اسلامی خواست تا نیروهای داوطلب به لبنان بفرستد تا به حزب الله کمک کنند.
ضربات بیسابقهای که اسرائیل به حزبالله وارد کرده، نه تنها این سازمان تروریستی را در شرایط دشواری قرار میدهد، بلکه سناریویی مشکلساز برای جمهوری اسلامی ایجاد میکند.
عرصه لبنان و به ویژه حزب الله، موفق ترین الگوی صدور انقلاب اسلامی است. حزب الله به عنوان جواهری در تاج شبکه نیابتی جمهوری اسلامی دیده می شود که از اوایل دهه ۱۹۸۰ آن را پرورش داده است.
فراتر از اهمیت راهبردی حزب الله برای مفهوم امنیت ملی جمهوری اسلامی، بسیاری در داخل رژیم ایران با نصرالله ارتباط ایدئولوژیک و عاطفی داشتند، رابطه ای که طی سالیان متمادی توسعه یافت.
این روابط زمانی رشد کرد که نصرالله در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰ در حوزه های علمیه در شهر قم، تحصیل کرد، قبل از اینکه نصرالله پس از ترور عباس موسوی توسط ارتش اسرائیل در سال ۱۹۹۲ به رهبری حزب الله منصوب شد.
از آن زمان، ارتباطات شخصی او قوی تر شده است. این امر ناشی از همکاری نزدیک او با فرمانده سپاه قدس قاسم سلیمانی بود که در سال ۱۹۹۸ این نقش را بر عهده گرفت.
دستاورد برجسته نصرالله در سال ۲۰۰۰، با خروج ارتش اسرائیل از جنوب لبنان، موقعیت او را بیشتر مستحکم کرد و ظهور او به عنوان یک شخصیت ارشد در شبکه نیابتی جمهوری اسلامی، پس از ترور سلیمانی توسط ایالات متحده در سال ۲۰۲۰، تشدید شد.
جمهوری اسلامی نمی تواند نسبت به ضرباتی که به حزب الله وارد می شود بی تفاوت باشد
با توجه به این موضوع، محمدحسن اختری بود که در ۲۸ سپتامبر، یک روز پس از ترور نصرالله، به رژیم پیشنهاد اعزام نیروهای داوطلب به لبنان و جولان سوریه را داد.
اختری که به عنوان یکی از بنیانگذاران حزبالله شناخته میشود، در زمان خدمت به عنوان سفیر جمهوری اسلامی در سوریه از سال ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۷، نقش مهمی در تأسیس و پرورش این سازمان ایفا کرد.
در حال حاضر، اختری ریاست کمیته حمایت از انقلاب اسلامی مردم فلسطین زیر نظر دفتر رئیس جمهور جمهوری اسلامی را بر عهده دارد که بر اساس قانون سال ۱۹۹۰ برای ترویج حمایت از مبارزات فلسطینی ها علیه اسرائیل تأسیس شده است.
اختری توضیح داد که جمهوری اسلامی نمی تواند بی تفاوت بماند و باید مستقیماً در جنگ شرکت کند. بنابراین، باید داوطلبان جوان را برای مبارزه با اسرائیل به لبنان و جولان سوریه بفرستد.
بسیج، یک شبه نظامی داوطلب در سپاه پاسداران، حسابهای شبکههای اجتماعی را برای ثبت نام شهروندان برای اعزام به لبنان باز کرد.
در ۹ مهر، گروهی از دانشجویان و اهالی قم وارد فرودگاه تهران شدند و از رژیم خواستند آنها را برای جنگ به لبنان بفرستد.
متعاقبا، محسن رفیق دوست، یکی از بنیانگذاران سپاه پاسداران، در مصاحبه ای با رسانه ها در تاریخ ۱۲ مهر اعلام کرد که گزینه اعزام نیروهای نظامی به لبنان و جولان سوریه روی میز تصمیم گیرندگان جمهوری اسلامی است.
رژیم از ابتکارات برای اعزام نیرو به لبنان و جولان سوریه جلوگیری می کند
با این حال، مقامات جمهوری اسلامی به سرعت تصریح کردند که قصد پاسخگویی به این تماس ها را ندارند. در ۳۰ سپتامبر، ناصر کنعانی سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی اعلام کرد که تهران نیروهای داوطلب به لبنان اعزام نخواهد کرد و توضیح داد که لبنان ظرفیت دفاع از خود را دارد.
جانشین فرمانده سپاه پاسداران، محمدرضا نقدی، روز ۱۵ مهرماه با بیان اینکه تهران قصد اعزام نیرو به لبنان را ندارد، گفت فرماندهان جبهه مقاومت از کمبود نیروی انسانی خبر ندادهاند و به همین دلیل درخواستی برای این موضوع نداشتهاند.
یکی از مقامات ارشد حوزههای علمیه رژیم در مصاحبهای با رسانهها در تاریخ ۱۵ مهرماه این نظر را تکرار کرد و توضیح داد که حضور فیزیکی عناصر جمهوری اسلامی در لبنان در حال حاضر مفید نخواهد بود و بنابراین، هیچ داوطلبی نباید به لبنان اعزام شود، مگر اینکه رهبر جمهوری اسلامی خامنه ای آن را تایید می کند.
در سال گذشته، به دنبال ترورهای منتسب به اسرائیل که مقامات ارشد سپاه قدس، به ویژه حسن مهدوی، فرمانده سپاه قدس در سوریه و لبنان را هدف قرار داد، خامنهای تغییر قابل توجهی در استراتژی امنیتی جمهوری اسلامی انجام داد.
در ماه آوریل، او تصمیم گرفت مستقیماً با موشکهای بالستیک، موشکهای کروز و هواپیماهای بدون سرنشین به اسرائیل حمله کند. در اوایل اکتبر، او بار دیگر حمله مستقیم به اسرائیل را رهبری کرد که این بار شامل حدود ۲۰۰ موشک بالستیک بود.
پیش از این، برای چندین دهه، جمهوری اسلامی به طور عمده ترجیح می داد به طور غیرمستقیم از طریق شبکه نیابتی خود به اسرائیل حمله کند.
پیش از این، در نیمه دوم دهه گذشته، خامنهای هزاران رزمنده از سپاه قدس، ارتش و حتی پلیس و بسیج را برای مبارزه با داعش به میدانهای جنگ در سوریه و عراق فرستاده بود.
با این حال، تغییری که خامنهای رهبری میکند، فراگیر نیست و شامل اعزام جنگجوها برای نبرد مستقیم علیه اسرائیل نمیشود.
به نظر میرسد خامنهای آگاه است که چنین اقدامی رژیم ایران را در کانون توجه مبارزه با اسرائیل قرار میدهد و اسرائیل را به انجام حملات مهمی به خاک ایران سوق میدهد.
این فراتر از قمار مخاطرهای است که خامنهای با حمله موشکی اخیر خود انجام داده است، که فرصتی عالی برای اسرائیل فراهم میکند تا با مشروعیت بینالمللی قابلتوجهی به رژیم ایران حمله کند.
علاوه بر این، ارسال جنگجوها، جمهوری اسلامی را در معرض حملات نظامیان اسرائیلی در زمین و سایر حملات تلافی جویانه اسرائیل قرار میدهد.
خامنهای که کل رژیم و بهویژه برنامه هستهای او کار جان اوست، نمیخواهد آنها را در معرض خطر قرار دهد.
اصلاحطلبان از طریق رسانههای خود ابراز نگرانی کردهاند و هشدار دادهاند که ممکن است خامنهای جمهوری اسلامی را به دام اسرائیل بکشاند که برای تحریک به یک جنگ منطقهای تماممقیاس با درگیری آمریکا طراحی شده است.
بنابراین، در حالی که ابتکارات اعزام نیرو به لبنان و جولان سوریه ممکن است ادامه داشته باشد، انتظار میرود خامنهای خطرات را با دقت مدیریت کند و از تشدید آن فراتر از سطح بالایی از خطری که برای رژیم ایران گذاشته است اجتناب کند.