انتخابات ریاستجمهوری و گزینههای علی خامنهای
ابراهیم رئیسی به ریاست جمهوری رسید تا طبق قانون اساسی، در زمان نبود رهبر مسئولیت کفالت رهبری کشور را برعهده گیرد
انتخابات ریاستجمهوری و گزینههای علی خامنهای
به نظر میرسد که پس از وقایعی نظیر ترور نخستوزیر محمدجواد باهنر و رئیسجمهور محمدعلی رجایی که بیش از چهل سال پیش رخ داد، حکومت برای سالهای طولانی با چنین بحران داخلی مشابهی روبرو نشده بود.
در شرایطی که به گفته رهبر جمهوری اسلامی، کشتی نظام را میدید که بهآرامی طی مسیر میکند، بهناگاه رئیسجمهور و وزیر امور خارجه حکومت همراه تعدادی دیگر از مزدوران رژیم در سانحه کشته شدند.
برنامهریزیهای علی خامنهای و گروه نزدیکانش، که ابراهیم رئیسی نیز جزئی از آن بود، به گونهای دقیق انجام شده بود که آماده مدیریت دوره پس از خامنهای بودند.
سه سال پیش، در اولین گام برای برنامهریزی جانشینی رهبر و یکدست کردن قوای حکومت، انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد. با تایید و توصیه خامنهای، ابراهیم رئیسی بدون هیچ رقیب یا مانعی به عالیترین مقام ریاست دولت منصوب شد.
گامهای بعدی به تدریج و همزمان با انتخابات مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، و انتصابهای مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان برداشته شد.
مردی ۸۵ ساله که شایعات زیادی درباره وضعیت سلامت و پیشرفت بیماری سرطانش وجود دارد، باید تدابیر و برنامهریزیهای فراوانی برای ادامه نظام و حکومتداری مطابق با سلیقهاش اتخاذ کند.
شواهد زیادی نشان میداد که او قصد داشت پیش از مرگ طبیعی، جانشین رهبری را تعیین کند. به همین منظور، افراد وابسته و همفکر خود را در همه ارگانها منصوب کرد. مجلس خبرگان رهبری را همگون ساخت و مجلس شورای اسلامی را با نیروهای انقلابی و وفادار به ولایت فقیه پر کرد. شورای نگهبان را نیز از افراد مخالف پاک کرد و کسانی مانند حسن روحانی و علی لاریجانی را که میتوانستند مانعی برای انتخاب گزینه مورد نظرش باشند، کنار زد.
در جمهوری اسلامی، آزمون خطا و پذیرش فقط یک بار انجام میشود و اگر فرد موردنظر تنها یک بار خطا کند، دیگر شانسی ندارد. این مسئله از محمود احمدینژاد و محمد خاتمی گرفته تا علی و صادق لاریجانی، حسن روحانی و بزرگترین و مهمترین آنها، اکبر هاشمی رفسنجانی که به انزوا کشیده شد، صدق میکند.
با این تفاصیل، فردی بسیار معتمد و نزدیک به خامنهای و بیت او لازم بود تا در لحظه حساس و مهم درگذشت ناگهانی علی خامنهای، بتواند فرآیند ناتمام جانشینی را به خوبی به انجام برساند.
ابراهیم رئیسی فردی مطیع و سرسپرده نظام و رهبر جمهوری اسلامی بود و از آزمونهای بسیاری گذر کرده بود تا وفاداری و تابعیت بیچونوچرایش را به ولیفقیه ثابت کند.
گذشته ابراهیم رئیسی مشخص است که او اراده قوی برای اجرای مدیریت بزرگ، پیروی از چارچوب سیاستگذاری نظام و احترام به شخص رهبر جمهوری اسلامی را داشته است.
شاید این سوال پیش بیاید که چرا ابراهیم رئیسی برای ریاستجمهوری در حساسترین برهه زمانی انتخاب شد؟
او انتخاب شد تا بتواند آنگونه که قانون اساسی میگوید، کفالت رهبری را در زمان فقدان رهبر بر عهده بگیرد. قانون اساسی جمهوری اسلامی در این اصل صراحت دارد و میگوید
در صورت فوت یا کنارهگیری یا عزل رهبر، خبرگان موظفاند در اسرع وقت نسبت به تعیین و معرفی رهبر جدید اقدام نمایند. تا هنگام معرفی رهبر، شورایی مرکب از رئیسجمهور، رئیس قوه قضاییه و یکی از فقهای شورای نگهبان به انتخاب مجمع تشخیص مصلحت نظام، همه وظایف رهبری را به طور موقت به عهده میگیرد و چنانچه در این مدت یکی از آنان به هر دلیل نتواند انجام وظیفه نماید، فرد دیگری به انتخاب مجمع، با حفظ اکثریت فقها، در شورا به جای وی منصوب میگردد. این شورا در خصوص وظایف بندهای ۱، ۳، ۵، ۱۰ و قسمت های (د)، (ه)، (و) و بند ۶ اصل یکصد و دهم، پس از تصویب سهچهارم اعضاء مجمع تشخیص مصلحت نظام، اقدام میکند.
البته، طول دوره و ممنوعیت دوره کفالت رهبری در قانون اساسی تعیین نشده است.
بر اساس قانون اساسی، ابراهیم رئیسی میتوانست همان نقشی را ایفا کند که پس از فوت روحالله خمینی رخ داد. در آن زمان، اکبر هاشمی رفسنجانی کفالت رهبری را بر عهده گرفت و سپس تأثیر او در معرفی علی خامنهای به عنوان رهبر در مجلس خبرگان و ایجاد قدرت برای او را در تاریخ معاصر ایران مشاهده کردیم.
به باور نگارنده، ابراهیم رئیسی نه رقیبی برای جانشینی رهبر بود و نه قرار بود که رهبر جمهوری اسلامی شود، بلکه فردی امین بود که در صورت لزوم، میتوانست مقدمات و تسهیلات جانشینی رهبر مورد نظر خامنهای را فراهم کند. بر اساس قانون اساسی، رئیسجمهوری پس از مرگ رهبر، قانونا نفر اول کشور خواهد بود، که کمیته سرپرستی برای انتخاب رهبر جدید و همچنین، جلسات شورای نگهبان با مدیریت و صلاحدید او برگزار خواهد شد.
با این اوصاف، طبیعی بود که خامنهای و حلقه نزدیکانش اجازه ندهند هیچ رقیب یا چهره غیرقابلاعتمادی در انتخابات ریاست جمهوری نامزد شود.
میبینیم که ابراهیم رئیسی حتی جزو یکی از سه نامزد ریاست مجلس خبرگان نیز بود و روز سهشنبه اول خرداد که اولین نشست مجلس خبرگان پس از انتخابات برگزار میشد، ریاست این شورا نیز انتخاب میشد که بخت ابراهیم رئیسی از دو نامزد دیگر بیشتر بود.
البته که این تدارکات را، به زعم نگارنده، برای وضعیتی در نظر گرفته بودند که خامنهای به مرگ طبیعی و نابهنگام چشم از جهان فروبندد.
در چنین شرایط تحمیلشدهای که ابراهیم رئیسی کشته شده است و نظام جمهوری اسلامی باید تا پنجاه روز دیگر، یعنی تا نیمه تابستان، رئیسجمهوری جدیدی را انتخاب کند، چه خواهند کرد؟
نظام جمهوری اسلامی با فقدان رئیسجمهوری و وزیر امورخارجه، اینک با دو چالش مواجه است. چالشهای سیاست خارجی که به موضوعهای منطقهای، همسایگان، جنگ در غزه و برنامه هستهای باز میگردد و موضوع دوم که همان مصلحت نظام و آینده حکومت جمهوری اسلامی است.
با توجه به مخاطرات بینالمللی پس از کشته شدن رئیسجمهوری، به نظر میرسد که گروههای سیاسی رقیب این بار انتخابات را تحریم نکنند و به جای آن، برای بقای خود که به بقای این حکومت وابسته است، در انتخابات شرکت کرده و از آن حمایت کنند. این اقدام میتواند به تقویت پایداری حکومت کمک کرده و از آسیبپذیری نظام سیاسی در برابر فشارهای بینالمللی کمک کند.
اما به همان دلایلی که برشمردم، بعید به نظر میرسد که رئیسجمهوری منتخب فردی امین و منتخب رهبر جمهوری اسلامی نباشد.
در یک ماه پیش رو، چهره معمم و معتمد دیگری را که وابستگی و سرسپردگی به خامنهای و گروه او داشته باشد نامزد انتخابات ریاستجمهوری میکنند تا نگرانی در مورد وضعیت جانشین خامنهای رفع و رجوع شود.
در صورتی که تصمیمگیری درباره رهبر آینده و جانشینی پسران خامنهای، به نتیجه برسد، ممکن است در انتخابات آینده، چهرههای مطرح و متعادل مانند محمدجواد ظریف نیز مورد استقبال قرار بگیرند. این امر ممکن است بهعنوان یک راه حل وسط برای حفظ استحکام و پایداری سیاسی در ایران مطرح شود.
محمدجواد ظریف این بخت را داشت که سال آینده و با اعلام تکلیف وضعیت جانشین رهبر، به صحنه سیاسی بازگردد. اما مرگ نابهنگام ابراهیم رئیسی برنامه اتاق فکر خامنهای را با چالش مواجه کرده است.
ابراهیم رئیسی نیامده بود تا رهبر شود، او برای تسهیل مسیر رهبری فردی دیگر تعیین و منصوب شده بود. رئیسجمهوری بعدی نظام در سبک و سیاق ابراهیم رئیسی، نه برای ایران و مردمش، بلکه برای خدمت به نظام و مصلحت جمهوری اسلامی و تحقق خواسته رهبر فعلی وارد گود انتخابات ریاستجمهوری پیش رو خواهد شد.